سرانجام دین فروشان
سال ها پیش که هنوز موضوع « مهدویت و ظهور منجی » به بازیچه حاکمان بی دین ایران تبدیل نشده بود از همین حضرات می شنیدیم که وقتی حضرت صاحب الزمان «عج » مبانی دینی خود را ارائه نمایـــــــد عده ای از مردم گمان می کنند که او دینی جدید عرضه کرده است . مفهوم آن سخن ، کاملا مشخص بود ونشان می داد که در سالهای قبل از ظهور ، آنقدر پیرایه به دین می چسبانند و آنچنان دین را از درون تهی می کنند که معرفی اسلام حقیقی توسط آخرین امام شیعیان ، موجب تعجب بسیاری از مردم خواهد شد . درآن روزها بعضی روحانیون سرشناس همچون مرحوم مطهری ، به انتقاد از رویه هایی می پرداختند که مرحوم دکتر شریعتی از آنها به عنوان اسلام صفوی یاد می کرد . بسیاری از مردم هم به این نتیجه رسیده بودند که تحریف های انجام شده در دین ، همان خرافاتی است که روضه خوان های بی سواد بر منابر می گفتند . گروهی نیز رفتارمرعوبانه تعدادی از روحانیون در برابر رژیم شاه -که آن را تقیه می نامیدند - و ترویج مباتی انجمن حجتیه را نشانه آشکار از تحریف در مفاهیم دینی می دانستند . به جز این مصادیق ، ادعای مشخص دیگری در خصوص ایجاد انحراف در دین مطرح نمی شد. با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار حکومت شیعی در ایران ، اغلب وظایف و تکالیف دینی که اکثریت مردم به صورت سنتی نسبت به آنها پایبندی داشتند مرتبا مورد ترویج وتأکید حاکمیت قرار می گرفت ودر عین حال ، هشدارهایی در خصوص امور انحرافی بیان می شد که در این میان ، « مظاهر اسلام صفوی » و « دیدگاههای انجمن حجتیه » اصلی ترین مصادیقی بود که در کانون توجه رسانه های حکومتی وتریبون های نزدیک به حاکمیت قرار داشت. در کنار انذار نسبت به « صفوی مسلک ها » و « حجتیه ای ها » ، عافیت طلبی بسیاری از آخوند های ترسو که با تحریف مفهوم « تقیه » از همراهی با تحرکات انقلابی در کشور خودداری کرده بودند نیز گاه به گاه یاد آوری می گردید تا مردم بدانند مهم ترین انحراف ها و تحریف ها در دین ، مرتبط با کسانی است که بیش از دیگران ، ادعای ترویج اسلام اصیل را داشته و دارند .اما همه این هشدارها و انذارها بیش از یک دهه دوام نیاورد زیرا پس از در گذشت آیت اله خمینی و انتخاب آقای خامنه ای به رهبری ، بسیاری از حامیان اصلی انجمن حجتیه همچون شیخ خزعلی ، نفوذ زیادی در ارکان حکومت پیدا کردند . چهره هایی همچون محمد تقی مصباح یزدی هم با حرام دانستن مبارزه در عصر غیبت ، انحراف جدی در دین ایجاد کرده بودند مورد توجه جانشین آیت اله خمینی قرار گرفتند و به تبلیغ قرائت منحرفانه دیگری از دین پرداختند که در دوره جدید بر ترویج « خشونت دینی » متمرکز بود. تطهیر چهره اسلام صفوی نیز ابتدا به علی اکبر ولایتی مشاور عالی رهبری سپرده شد و پس از او ، محمود احمدی نژاد به حمایت از روش های صفوی پرداخت . به عبارت دیگر ، هر آنچه که در سالهای قبل از پیروزی انقلاب ودر دهه اول پس از پیروزی، به عنوان نشانه های تحریف و انحراف در دین - از منظر پیروان آیت اله خمینی - تلقی می شد به اصول مورد قبول نسل دوم از حاکمان جمهوری اسلامی تبدیل گردید اما ظاهرا این حد از تحریف نتوانسته پاسخ گوی اشتهای سیری ناپذیر
عده ای باشد که همه مفاهیم دینی را در خدمت اهداف دنیا پرستانه و جاه طلبانه خود قرار داده اند . لذا اکنون به بازتعریف حوزه اختیارات ولی فقیه و نحوه انتخاب او مشغول شده اند تا تحریف دین را کامل نمایند وهمه مردم را به این باور برسانند که امام زمان «عج » با ظهور خویش ، دینی جدید عرضه خواهد نمود؛ دینی که با قرائت رسمی موجود درتنها حکومت شیعی دنیا هیچ نسبتی نخواهد داشت . رهبر جمهوری اسلامی که ۲۲ سال قبل ، نگاه موسع آیت اله خمینی به اختیارات ولی فقیه را بر نمی تابید اکنون اختیاراتی برای خود قائل است که به تعبیر شیخ مهدی کروبی گسترده تر از اختیارات الهی است. انحراف آشکار دیگر در تعاریف رسمی دینی ، ادعاهای گزافی است که در خصوص نحوه انتخاب آقای خامنه ای مطرح می شود در حالی که رهبر وحامیان او بهتر از هرکس می دانند که این انتخاب نه یک امر آسمانی بلکه یک اقدام متقلبانه بوده که بر « دروغی بزرگ » بنیاد نهاده شده است *. علیرغم این اطلاع ، شیخ احمد جنتی که هر روز بیش از گذشته در نظر ومنظر مردم ایران منفور می شود اخیرا ادعا کرده است که انتخاب آقای خامنه ای با هدایت الهی صورت گرفته است . او ظاهرا نمی داند که با این سخن متملقانه ، سؤالات فراوانی را در اذهان جوانان و حتی میان سالان وسالخوردگان ایجاد می کند . مثلا اینکه به نظر شیخ کم سواد - اما پر مدعا - آیا این هدایت الهی در صدر اسلام نیز وجود داشته و انتخاب خلفا هم بر همین اساس بوده است ؟ سؤال دیگری که با ادعای چاپلوسانه جنتی در همه اذهان ایجاد می شود اینست که چگونه ذات اقدس الهی ، دروغ تاریخی اقای رفسنجانی را وسیله هدایت قلبی اعضای مجلس خبرگان برای انتخاب رهبر قرار داد اما این هدایت ها بر قلب آقای خامنه ای جاری نشد ؟ آیا حمایت پُر مداهنه رهبر فعلی جمهوری اسلامی در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی ، علیرغم مفاسدی که جنتی و یارانش برای رئیس دولت سازندگی قائل هستند ، نشانه خالی بودن قلب رهبری از هدایت های الهی - با قرائت شیوخ بیسوادی همچون جنتی - نیست ؟آیا فدا کردن آسایش ملت و آرامش کشور به خاطر حمایت از احمدی نژاد - که خبر گزاری دولت ، اورا امیر المؤمنین می خواند - بهترین نشانه از بی نصیبی رهبری از هدایت های الهی نمی باشد ؟
در این خصوص ، سخن بسیار است اما نگارنده ترجیح می دهد با یک بشارت ،این یادداشت را به پایان ببرد . پس از اظهارنظر خودخواهانه رهبری در زمینه شأن ولی فقیه و نیز تملق گویی کم سابقه دبیر کم سواد شورای نگهبان که انتخاب اقای خامنه ای را یک امر اسمانی معرفی کرد بسیاری از متدینان ، نگران شدند وتعدادی از « دلسوزانِ شریعت » دست به قلم بردند تا از ساحتِ دین رفع اتهام کنند اما نگارنده بر خلاف این دوستان ، بسیار خوشحال است زیرا یقین دارد این « دین فروشی » ها ، مردم متدین ایران را تشویق خواهد کرد که برای حفظ دین خود ، بساط آنچه را که به دروغ « حکومت دینی» نامیده می شود برچینند و منتظر ظهور امام خویش باشند که قرار است پیرایه های یکهزار وچهارصد ساله و به ویژه پیرایه هایی که در ۲۱ سال اخیر برچهره دین تحمیل شده است را بر طرف نماید ودین حقیقی را به مردم معرفی کند.
--------------------
*پی نویس
روز چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ ، اقای خامنه ای وصیت نامه آیت اله خمینی را در جمع اعضای مجلس خبرگان قرائت نمود. یکی از آخرین جملات وصیت نامه ، تأ کید بر این بود که اگر بعد ازفوت آیت اله خمینی سخنی به ایشان منتسب شد مدرک کتبی یا نوار صوتی وتصویری از آن کلام ، مطالبه شود . تنها ساعتی پس از قرائت این بخش از وصیت نامه، آقای رفسنجانی به نقل از آیت اله خمینی اعلام کرد که اقای خامنه ای برای رهبری لیاقت دارد اما هیچکس از رفسنجانی نخواست که با توجه به متن وشیت نامه ، مدرک کتبی یا نوار صوتی وتصویری از ایت اله خمینی که در آن به موضوع رهبری اقای خامنه ای اشاره شده باشد ارائه نماید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر