۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

وقیح ترین دروغ گویان



در سالهای گذشته وقبل از آن که حوادث کودتای انتخاباتی ، پرده از تزویر و فساد حاکمان فعلی ایران برداردبسیاری از مردم در نماز عید فطر شرکت می کردند .تعداد حاضران در این مراسم معنوی نشان می دادکه برای بسیاری از نماز گزاران ، مهم نیست که چه کسی امامت نماز عیدفطر را به عهده داردبر همین اساس ، نماز در مصلای تهران برگزار می شد . اما حوادث پس از انتخابات ،آنچنان از ائمـــــــه جمعه حکومتی و در رأس آنها رهبر جمهوری اسلامی ،

مشروعیت زدایی کرده که اقـــــــایان ناچارشده اند نماز امسال را در دانشگـــــــاه تهران

بر گزار کنندتا کاهش شدید تعداد شرکت کنندگان ،حداقل در دوربین های تلویزیونی به چشم نیاید.اما کسانی که در وقاحت ،دست بی شرم ترین دروغگویان رااز پشت بسته اند هم زمان باانتقال محل برگزاری نمازبه دانشگاه تهران ، ادعا کرده اند که در نماز امسال حدود چهار میلیون نفر شرکت خواهند

کرد !سال گذشته پس از رحلت مرحوم آیت اله منتظریروزنامه کیهان برای آنکه به خیال خام خوداز شأن آن مرد بزرگ بکاهد ادعا کرد که « طول جمعیت تشییع کننده ایشان ، یکصد وپنجاه متروعرض مسیر تشییع معادل سی متر بوده است و لذا تعداد تشییع کنندگان حداکثر پنج هزار نفر بوده استالبته در همان زمان ، رسانه های مستقل ، طول چند کیلومتری تشییع کنندگان رانشان دادند تا یک داغ دیگر بر دل ارباب کیهان افزوده شود . اما اگر آمار وارقام کیهان درست باشدباید مسیری به عرض سی مترو طول یکصد وسی وسه کیلومتر ، از نماز گزاران مملو باشدتا ادعای دروغپردازان حکومتی در مورد نماز چهار میلیونی محقق شود که نه عرض هیچیک از خیابان های اطراف دانشگاه به سی متر می رسد و نه هیچگاه در بزرگ ترین تجمعات حکومتی . طول جمعیت به ده کیلومتر هم نرسیده است . تعداد جمعیت قابل پذیرایی در دانشگاه تهران هم با توجه به طول وعرض آن به ده هزار نفر هم نخواهد رسید پس می توان حدس زد که پشت سر این ادعای مسخره چه کیسه ای دوخته اند.احتمالا حضرات به دست بوس اقا رفته اند و او راقانع کرده اند که برای زدن تودهنی محکم به دشمنان ، لازم است جمعیت چهار میلیونی ازسراسر کشور جمع آوری وبه تهران بیاید.لابد هزینه پیش بینی شده برای ایاب وذهاب این جمعیت خیالی و پذیرایی از آنها رقمی بین بیست تا سی هزارنومان برای هرنفر خواهد بود و به این طریق مبلغی بین یکصدتایکصد وپنجاه میلیارد تومان دریافت خواهند کرد وبا یک جمعیت چهل پنجاه هزار نفره که دانشگاه تهران و خیابان های اطراف آن را پُر خواهد کرد سر وته قضیه را به هم می آورند .

لینک گزارش سایت های اصولگرا

در این مورد را ببینید و خودتان قضاوت کنید


http://jahannews.com/vdccm1qs42bq118.ala2.html


مست بودم اگر.......


مدتی است که مسابقه « حرف بی حساب » در دولت کودتایی ایران ، دردسرهای فراوانی برای احمدی نژاد و همکاران بی کفایت او ایجاد کرده است . این « شیران کاغذی » پس از آنکه با تکیه بر سلاح و خشونت ، شیران واقعی ملت ایران را دربند کردند گویی در خصوص قدرت واقعی خویش دچار توهم شدند و همین توهم ، تاکنون گرفتاری ها وزحمات فراوانی برای ایشان ایجاد کرده است . چندی قبل ، معاون اول احمدی نژاد که توسط برخی « خودی ها » به اختلاس چهارصد میلیاردتومانی متهم شده است برای انحراف اذهان عمومی از افتضاح مالی خود ، به درشت گویی نسبت به دولت و مردم انگلیس روی آورد . این سخنان با آب و تاب فراوان در رسانه های داخلی ـ به ویژه خبرگزاری های نزدیک به دولت ـ منعکس شد . ساعاتی پس از انتشار این سخنان ، سفارت انگلیس در تهران با صدور بیانیه ای به اظهارات معاون اول احمدی نژاد اعتراض کرد . دولت مرعوب ایران که سه سال قبل بلافاصله پس ازضرب الاجل چهل وهشت ساعته تونی بلر ، پانزده ملوان انگلیسی را آزاد کرده بود یکبار دیگر رعب خود از دولت فخیمه انگلیس را به نمایش گذاشت و اعلام کرد « اظهارات معاون اول ، به صورت غیر دقیق ترجمه شده است .» در آن زمان ، منتقدان داخلی دولت ایران ترجیح دادند برای ختم به خیر شدن ماجرا سکوت پیشه سازند . لذا هیچکس از مقامات دولت سؤال نکرد که «‌مگر اظهارات مقا م های ایرانی به زبانی غیر فارسی مطرح می شود که خبرگزاری های داخلی در ترجمه آن مرتکب اشتباه شده اند؟» چند روز پس از آن درشت گویی و عقب نشینی مفتضحانه ، اظهار نظر نسنجیده حمید بقایی ـ یکی از نورچشمی های آقای مشایی در دولت احمدی نژاد ـ در خصوص کشتار ارامنه توسط دولت عثمانی ، موجب اعتراض جدی دولت ترکیه شد . این بار ، منوچهر متکی مآمور شد که تلفن به دست بگیرد وبرای مقامات ترکیه توضیح دهد که « آنچه خبرگزاری رسمی دولت از اظهارات معاون احمدی نژاد منعکس کرده ، دقیق نبوده است ». هم زمان با این «‌ ماله کشی های زبونانه » برخی از فرماندهان سپاه که به احمدی نژاد نزدیک هستند طی مصاحبه های رسمی ، به تهدید همسایگان ایران وسایر کشورهای جهان پرداختند . به فاصله چند روز از انعکاس وسیع این تهدیدهای توخالی ، روابط عمومی سپاه با صدور بیانیه ای تلاش کرد به رفع ورجوع موضوع بپردازد . هنوز این مسئله به سامان مناسبی نرسیده بود که دو اظهار نظر مقامات رسمی دولت ، بار دیگر توجهات منطقه ای و جهانی را به طرف ایران جلب کرد . نخستین اظهار نظر مربوط به « آدمک احمدی نژاد در وزارت اطلاعات » و دومی متعلق به رئیس دولت کودتا بود . حیدر مصلحی که تنها به داشتن عنوان « وزیر اطلاعات » دل خوش است به دستور رئیس خود ،از اظهارات نماد بی دینی ـ شیخ احمد جنتی ـ حمایت کرد واعلام نمود « کمک یک میلیار دلاری خارجی ها به سران جنبش سبز ، واقعیت دارد. » جنتی ادعا کرده بود این کمک توسط سران دولت سعودی و باهدف سرنگونی جمهوری اسلامی ، صورت گرفته است . هم زمان ، احمدی نژاد هم گفت که « اگر ایران تهدید شود پاسخ ما همه کره زمین را شامل خواهد شد. » اما این پُرگویی ها نیز برای دولت متزلزل احمدی نژاد ، زحمت ساز شد و اورا ناچار کرد در بعد از ظهر گرم یک روز از ماه رمضان ، امیر قطر را به زحمت بیندازد تا به ادعای روزنامه کیهان ، پیام دوستی او را به مقامات منطقه برساند . اما چه کسی است که نداند منظور از مقامات منطقه ، کسی نیست جز پادشاه قدرتمند و خردمند عربستان . روزنامه کیهان که در دو سه هفته گذشته ، سردمدار طرح ادعای « ارتباط مشکوک سران جنبش سبز با مقامات سعودی » بود امروز ـ سه شنبه ـ با ذوق زدگی فراوان از سفر امیر قطر به عربستان برای انتقال پیام دوستی احمدی نژاد به مقامات آن کشور خبر داده است . احمدی نژاد که در به کار گیری عبارات کوچه بازاری و گاه بی ادبانه در تریبونهای بین الملی تبحر خاصی دارد احتمالا این پیام عامیانه ایرانی را برای پادشاه عربستان فرستاده که « مست بودم اگر …..» هم زمان با سفر التماس آلود احمدی نژاد به قطر ، کمی آن طرف تر در مصر ، مقامات آن کشور سفر منوچهر متکی به قاهره را لغو کردند تا او بداند اظهار نظر در مورد مذاکرات صلح خاورمیانه در صلاحیت او نیست واگر هم قرار بر اظهار نظر باشد استفاده از عبارات کوچه بازاری که سکه رایج در دولت احمدی نژاد است می تواند دردسرساز شود . متکی هم که در سفر به قطراعتراف رئیس خود به « مست بودم اگر…» را از نزدیک شاهد بوده است تصمیم گرفت سخنان هفته گذشته خود در مورد« مذاکره کنندگان فلسطینی » را پس بگیرد و بار دیگر رسانه های مجیز گوی دولت در ایران را « عامل انعکاس غلط اظهارات خود » معرفی کند !

البته امروز کمتر کسی در دنیا ، سخن مقامات دولت کودتایی احمدی نژاد را جدی می گیرد . معذرت خاهی های ذلیلانه سران این دولت نیز تأثیر زیادی بر دیدگاه های منطقه ای و جهانی نسبت به دولت متزلزل ایران ندارد. اما در این میان ، مردم ایران بایستی تأمین کننده « هزینه باج دهی های کلان » به سایر کشورها باشند که برای جبران اظهارات بی ادبانه یا تهدید آمیِز« احمدی نژاد و یارانِ مست او » صورت می گیرد .

۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

سریال « تودهنی » ها و تکلیف ما




یک سال پیش در چنین ایامی مردم ایران ناچار بودند ابراز شیفتگی های مشمئز کننده آقای خامنه ای نسبت به احمدی نژاد را بشنوند و به آینده نگران کننده کشور ایران بیندیشند . آن روز، بسیاری از افراد می دانستند که مجیز گویی های رهبری در خصوص « رئیس جمهورِ دست ساز خود »، به خاطر اعتقاد او به معجزه گری احمدی نژاد نیست بلکه کینه ورزی آقای خامنه ای نسبت به مجموعه کسانی که نتیجه کودتای انتخاباتی را نپذیرفته بودند « رهبرِ کینه جویِ جمهوری اسلامی » را وادار می کرد تا بیش از اعتقاد واقعی خویش ، از رئیس بی کفایت دولت ، حمایت وتمجید کند . اما احمدی نژاد بهتر از دیگران خود را می شناخت و می دانست لایق اینهمه تجلیل و تکریم نمی باشد . او خیلی زود به رمزِ حمایت های رهبری از خود پی بُرد و دانست که آقای خامنه ای برای تسکین قلب خود در برابرمخالفان ، به حمایت افراطی از رئیس جمهور کودتایی نیاز دارد. بر همین اساس از نخستین روزهای معرفی به عنوان رئیس دولت دهم ، احمدی نژاد سوءاستفاده از نیاز رهبری به خود را آغاز کرد که واضح ترین نماد این سوءاستفاده ، برخورد قلدر مأبانه با حکم رهبری برای عزل مشایی بود . او یک هفته تمام ، دستور آقای خامنه ای را به کناری نهاد وآنگاه که ناچار به اجرای آن دستور شد احکام متعدد برای مشایی صادر کرد و در کنار واگذاری فله ای اختیارات به مشایی ، به هر بهانه ای به تمجید از رئیس دفتر خود پرداخت تا نشان دهد یک موی مشایی را با تمام حیثیت رهبری و مراجع تقلید ، عوض نمی کند . احمدی نژاد هنگامی که مطمئن شد رهبری نمی تواند برخورد جدی با او انجام دهد گردنکشی های خود را به حوزه های دیگر نیز تسری داد . اوج این گردنکشی ها هنگامی آشکار شد که احمدی نژاد برای تثبیت موقعیت بین المللی خویش ، سعید جلیلی را مأمور مذاکره با معاون وزیر خارجه امریکا کرد و با اروپاییان هم بر سر ارسال اورانیوم غنی شده به فرانسه به توافق رسید . آن روز آقای خامنه ای متوجه شد که اگر در عرصه داخلی نمی تواند ترمز احمدی نژاد را بکشد لاقل در عرصه بین المللی بایداو را ناکام بگذارد و گرنه در آینده ای نه چندان دور ، باید فریاد سردهد که « نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم ». این نگرانی بلافاصله به سه سخنگوی رهبری منتقل شد و در نیمه مهرماه ۸۸، احمد جنتی در نماز جمعه تهران و حسین شریعتمداری در سرمقاله کیهان ، به مخالفت علنی با دو پروژه مهم احمد نژاد پرداختند ، علی لاریجانی هم زبان به طعن کسانی گشود که « در جریان مذاکرات هسته ای فریب غربی ها را خورده اند » . احمدی نژاد در این موضوع نیز مانند داستان مشایی،رفتار کرد . او اگرچه در ظاهر با اراده کلی رهبری هراهی نمود اما در یک گفتگوی صریح تلویزیونی ، زبان به انتقاد از مخالفان تبادل سوخت گشود و اظهار امیدواری کرد که این مخالفت ها تنها از سر ناآگاهی باشد ! رئیس دولت کودتا ، که اولا در کمتر از سه ماه به دو عقب نشینی تحقیر آمیز تن داده بود وثانیا می دانست بدنام ترین رئیس دولت ایران در داخل وخارج کشور است به شدت احساس خطر کرد . او برای رفع خطر احتمالی ، یارگیری از میان افراطی ترین حامیان رهبری را آغاز کرد . نخستین اقدام احمدی نژاد ، واگذاری مسئولیتی مهم به سعید مرتضوی بود . او با این اقدام ، به «نیروهای سرکوب گر» یاد آوری کرد که وقاحت او در حمایت علنی از قاتلان مردم ، صدها برابر بیشتر از آقای خامنه ای است و هریک از سرکوب گران که آینده بهتری می خواهد باید به جناح احمدی نژاد بپیوندند! واگذاری فله ای پروژه های بزرگ اقتصادی به سپاه ، دومین اقدامی بود که احمدی نژاد برای یار گیری و تقویت جبهه داخلی خود انجام داد .علیرغم افشای اختلافات و آغاز یارگیری های علنی احمدی نژاد ، کمتر کسی گمان می کردتنها چهارده ماه پس از کودتای بیست ودوم خرداد هشتاد وهشت، رهبر کودتا و رئیس جمهور دست ساز او ، اینگونه در برابر هم بایستند و علنا به یکدیگر « تو دهنی » بزنند. البته در تمام یک سال گذشته ، اتفاقاتی افتاده که بهترین تعبیر برای همه انها « تودهنی متقابل دو شریک کودتا »بوده است اما در دو هفته اخیر ، برحجم تقابل ها افزوده شده است . نخستین تقابل جدید ، زمانی رخ داد که آقای خامنه ای ، بر خلاف میل احمدی نژاد ،از وحت در داخل کشور سخن گفت . بر همگان مشخص بود این «وحدت خواهی ظاهری » ، از پشتوانه واقعی برخوردار نیست اما همین قدر که عده ای از اصولگرایان ، بر جذب حداکثری در داخل پافشاری کردند احمدی نژاد دانست که رهبری به دنبال ارسال پیامی برای او بوده تا قدری حواس خود را جمع کند و اگر به گردن کشی ها ادامه دهد ممکن است اتحادی نانوشته میان رهبری و همه مخالفان احمدی نژاد برقرارشود ؛ اتحادی که نتیجه آن ، سرنوشتی خطرناک برای رئیس نامشروع و منفور دولت خواهد بود . بر همین اساس ، او« وزیر بی اراده اطلاعات » را مأمور کرد بر حجم گزافه گویی های خود بر علیه سران جبهه اصلاحات بیفزاید تا همگان باور کنند اقای خامنه ای بدون هماهنگی احمدی نژاد حق ندارد در مورد یک موضوع مهم سخنی بگوید. نگارنده بر این باور است که وحشی گری ها در برابر منزل شیخ شجاع اصلاحات هم نقشه ای است که با همین هدف توسط حامیان احمدی نژاد طراحی و اجرا شده است. همچنین احمدی نژاد باردیگر از آمادگی خود برای مذاکره با اوباما خبر داد تا نشان دهد برای زد و بندهای خارجی ، نیازی به اجازه رهبری ندارد.اما آقای خامنه ای هم بی کار ننشسته است . او از یک سو از گردن کشی های احمدی نژاد عصبانی است و از سوی دیگر با گذشت یک سال از حمایت های کینه توزانه از رئیس دولت ، زمان را برای فاصله گرفتن از احمدی نژاد مناسب یافته تا بی کفایتی های دولت دست نشانده ، بیش از این دامن اورا نگیرد . آقای خامنه ای ، این فاصله گیری رابا دادن چراغ سبز به اصولگرایان برای لجن مال کردن احمدی نژاد آغاز کرد. او که در برابر حملات شدید اصولگرایان به احمدی نژاد ، سکوت بی سابقه ای رادر پیش گرفته بود به محض آنکه رئیس دولت کودتا بر آمادگی خود برای مذاکره با اوباما پافشاری کرد در مقابل او موضعی سخت گرفت ومذاکره با امریکا را ردکرد . چند روز پس از این تودهنی ، احمدی نژاد و نوچه های او ـ که به ناحق « هیئت وزیران » نامیده می شوند ـ به دیدار رهبری رفتند . در این دیدار . رئیس دولت گزارش های بلند بالا از موفقیت های مشعشع دولت خود ارائه نمود اما این بار فی المجلس ، چند تودهنی از رهبری دریافت کرد . احمدی نژاد از « گسترش عدالت » در دولت خود سخن گفت واین پاسخ را دریافت کرد که « درباره تحقق عدالت باید معیارها و شاخص های روشنی را تدوین کرد تا سنجشِ تحقق ِ عدالت در بخش های مختلف اقتصادی ، اجتماعی ، آموزشی ، فرهنگی ودیگر عرصه ها با توجه به شاخص ها ، امکان پذیر شود » (۱).احمدی نژاد بر سرعت تحقق اهداف در دولت خود تأکید کرد وبا این تودهنی آشکاررهبری مواجه شد که « باید دولت ،افرادی را مأمور کند که عاقلانه ، با تدبیر وتدبر به این پرسش اساسی پاسخ دهند که آیا پیشرفت در سند چشم انداز ، متناسب با زمان طی شده بوده است یا نه؟» احمدی نژاد با آب و تاب فراوان ، هشتاد ویک سفر خارجی خود و حضور هفتاد هیئت خارجی در ایران را نشانه « رویکرد فعال » دولت خود در عرصه بین المللی دانست اما این پاسخ محکم را از آقای خامنه ای شنید که « آنچه بیشتر از تحرک ورفت وآمد سیاسی باید مورد توجه قرار گیرد روح و محتوای دیپلماسی است » (۲) رهبر جمهوری اسلامی با این اظهار نظر ، نه تنهابر ادعاهای گوش خراش احمدی نژاد درخصوص موفقیت بین المللی دولت خود مُهر بطلان زد بلکه با تصریح بر « تمرکز همه مسائل مرتبط با سیاست خارجی در وزارت امور خارجه » (۳) جدید ترین اقدام احمدی نژاد در گزینش مشایی و سه نفر دیگر به عنوان نمایندگان ویژه رئیس دولت را تخطئه نمود . احمدی نژاد در گزارش حضوری خود به رهبری ادعا کرد که « تمرکز اصلی دولت دهم ، بخش فرهنگ است » اما آقای خامنه ای که تصمیم داشت در حضور زیردستان احمدی نژاد او را خُرد کند اینچنین پاسخ داد کارهای ویترینی و تشریفاتی در مسائل فرهنگی ، نه تنها فایده ندارد بلکه ضررهای مشخصی به همراه می آورد »(۴). البته احمدی نژاد هم نشان داد که مایل نیست در « تودهنی زدن » از رهبری عقب بماند . او به خوبی می داند تأکید رهبری بر« پرهیز از کارهای موازی در سیاست خارجی » و « مسئولیت وزارت خارجه نسبت به همه مسائلی که به نوعی با سیاست خارجی وروابط با دیگر کشورها مربوط می شود » مفهومی جز لغو احکام صادره برای مشایی و سه همدست او به عنوان نمایندگان ویژه رئیس جمهور ندارد ، اما با گذشت یک هفته از این اظهار نظر صریح رهبری ، احمدی نژاد هیچ اعتنایی به این امریه رهبری نکرد تا این بار با «‌بی اعتنایی » ، تو دهنی بزند . حرکت عجیب دیگر احمدی نژاد که مفهومی جز تودهنی به رهبری نداشت عدم شرکت او در نماز جمعه روز قدس بود . او که به عنوان ناطق قبل از خطبه ، از تریبون نماز جمعه تهران سخنرانی می کرد بلافاصله پس از اتمام سخنرانی خود ، دانشگاه تهران را ترک کرد تا پشت سر سید احمد خاتمی نماز نخوانَد زیرا او اخیرا انتقاداتی را متوجه مشایی نموده بود ! احمدی نژاد با این کار در واقع نشان داد هرکس کوچک ترین سخن انتقادی نسبت به نزدیکان رئیس دولت برزبان بیاورد از نظر احمدی نژاد « غیر خودی » تلقی می شود . مفهوم واضحِ ترک دانشگاه ـ قبل از اقامه نماز جمعه ـ این بود که رئیس دولت به سخنان رهبری در خصوص اتحاد وهمدلی در میان نیروهای وفادا ر به اصول ، وقعی نمی گذارد وتوصیه سه روز قبل آقای خامنه ای بر « انتقاد پذیری دولتمردان » را به هیچ می انگارد . شتاب گیری روند « تودهنی های متقابل رهبری و احمدی نژاد » و هم زمانی آن با افزایش بن بست های سیاسی و اقتصادی در کشور، می تواند امیدها به شکست کودتاگران را افزایش دهد اما این امیدواری برای فردا نباید ما را نسبت به سرنوشت امروز کسانی که حذف آنها ، هدف مشترک رهبری و احمدی نژاد است غافل کند .

پی نویس

------------------------

(۱) تا (۴) اظهارات آقای خامنه ای در دیدار با اعضای دولت به نقل از خبرگزاری ایرنا

۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

آخرین خبر از شیخ شجاع؛خار چشم کودتاگران یزیدی

همین الان با حسین آقا فرزند ارشد و غیور آقای کروبی صحبت کردم .مخفی نمی کنم که از میان کلماتش نگرانی نسبت به پدر مهربانش آشکار بود اما ترس نه! می گفت فکر نمی کردیم آمرانِ این اراذل واوباش تا این حد دست عوامل خود را باز بگذارند که در ماه رمضان اینگونه اوباش گری کنند .به گفته حسین کروبی تا دقایقی پیش ، چهار یا پنج سرباز نیروی انتظامی در محل حضور داشتند که هیچ کاری نمی کردند اما همان ها را هم بردند واکنون منطقه در تصرف کامل اراذل واوباش است .به گفته حسین ، حمله کنندگان با خیال آسوده وبدون هیچگونه مانعی ، از دیوارها بالا رفته اند وسیم تمام تلفن ها را قطع کرده اند . در همان لحظاتی که با حسین صحبت می کردم سردسته اراذل واوباش به یارانش می گفت که « همه شیشه ها تا طبقه سوم خرد شده حالا نوبت طبقه چهارم است » به هر حال به نظر می رسد تمام حملات پنج روز گذشته ، بهانه ای برای اوباش گری امروز و جلوگیریاز حضور شیخ در راهپیمایی بوده است که همین مسئله نشانه ترس کودتاگران از پایگاه مردمی شیخ حتی در میان راهپیمایان روزر قدس است حسین آقا می گفت اراذل و اوباش دارند خودشان را برای ورود به منزل آماده می کنند وتنها مانع آنها فقط محافظان جان بر کف شیخ هستند


۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

آفتاب آمد دلیل آفتاب


آفتاب آمد دلیل آفتاب


در یک سال گذشته ، سران دولت کودتا بارها ادعا کرده اند که هر لحظه بر تعداد طرفداران آنها افزوده می شود و جبهه حامیان جنبش سبز ، هرروز شاهد ریزش نیرو بوده است . البته هرگاه فرصتی برای « وزن کشی حقیقی »به وجودآمده ، همین مدعیان مطابق معمول « جرزنی » پیشه ساخته اند . واهمه دائمی کودتا گران از اعطای مجوز راهپیمایی به موسوی وکروبی یکی از واضح ترین جرزنی هاست که حکومت لرزانِ احمدی نژاد بارها در یکسال گذشته به نمایش گذاشته است. اما یک حادثه ظاهرا کوچک ، بار دیگر حقایقی بزرگ را آشکار ساخت . داستان ازیک روبوسی ساده در مراسم روز خبر نگار شروع شد. رسانه های حکومتی که از کمبود سوژه برای نمایش علاقه هنرمندان واقعی کشور به رئیس دولت کودتا رنج می برند لحظات دیدار علیرضا افتخاری با احمدی نژاد را بارها نمایش دادند. هنوز ساعاتی از این حادثه نگذشته بود که سیل اعتراضات به علیرضا افتخاری آغاز شد. اینکه اعتراض گسترده به افتخاری ، تا چه حد « حقِ معترضان »بوده ، موضوعی است که باید در مجالی دیگر به آن پرداخت .اما واکنش افتخاری به اعتراضات ، می تواند این حقیقت را آشکار سازد که « در ایران ، ادای احترام به احمدی نژاد ، بسیار زحمت آفرین ودردسر ساز است ».علیرضا افتخاری در دفاعیه خویش ، ضمن انتقاد از برخی هجمه ها ، تلویحا توضیح داده که او داوطلب دیدار با احمدی نژاد نبوده است . این عبارتی است که که او برای افشای نحوه مواجهه خود با رئیس دولت کودتا به کار برده است : «باز هم رییس جمهور یا هر کس دیگری که به من لبخند بزند و محبت کند را در آغوش می گیرم. ادب هیچ وقت کهنه نمی شود. »*او در گلایه نامه ای که منتشر کرده بارها براین موضوع پافشاری می کند که « رفتار او بااحمدی نژاد تنها از

ادب ورزی معمولی ریشه گرفته نه یک انگیزه سیاسی » وبرای آنکه این ادعای خویش را ثابت کند ، می نویسد : «وقتی من در همایش صدا و سیما دعوت دارم و روز خبرنگار است، باید ادب به جا بیاورم و از شخص اول که آنجا نشسته تا هزارمین نفر باید به همه عرض ادب کرد»** توضیحات افتخاری بسیار گویاست ونیاز به توضیح ندارد درعین حال نشان می دهد که یک روبوسی معمولی با احمدی نژاد تا چه حد می تواند کسی را با اعتراضات عمومی مواجه کند واو ناچار است با انتشار نامه ،از خود دفاع نماید .اما در سوی دیگر ماجرا ، عده زیادی به روابط خود با سران جنبش سبز می بالند وحتی بسیاری از آزادگان ایرانی که بناحق زندانی شده اند به دنبال فرصتی می گردند که از درون زندان با مهدی کروبی ، میر حسین موسوی ، سید هادی خامنه ای یا دیگر سران جبهه اپوزیسیون به صورت تلفنی سخنی بگویند .هنگامه شهیدی ، عبداله مؤمنی ، احمد زید آبادی، مسعود باستانی ودیگر « شیران زندانی » بخشی از دقایق جیره بندی شده گفتگوی تلفنی با خانواده های خویش را به شنیدن صدای سران جنبش سبز اختصاص می دهند وهزینه این پایمردی را نیز به جان می خرند. خانواده این شیران نیز با افتخار خبر پایمردی عزیزان خویش را در اختیار رسانه ها می گذارند ، اما یک هنر مند سرشناس در داخل کشور ناچاراست به خاطر هم کلامی نا خواسته با رئیس دولت کودتا ، دلایل اخلاقی ارائه نماید واز کثرت اعتراضات به خود ، گلایه کند .راستی ، آیا همین یک دلیل کافی نیست تا نشان دهد پایگاه مردمی سران جنبش سبز کدام است ورئیس دولت کودتا در چه موقعیتی به سر می برد؟


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نویس

* و ** : پاسخ علیرضا افتخاری به منتقدان به نقل از سایت های خبری نزدیک به دولت

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

شهرام امیری کجاست ؟

بیست وپنج روز پیش هم زمان با تبلیغات گسترده«تلویزیون دروغگوی ضرغامی»

در مورد شهرام امیری ، در برنامه تفسیر خبر صدای امریکا ، گفتم که قاعدتا این جوان

پس از انجام مصاحبه ،بلافاصله بازداشت و تحت شدید ترین شکنجه ها قرار خواهد گرفت

درآن زمان خبر هایی متشر شده بود که مهم ترین نکته آنها ، فشار طاقت فرسای

سیستم اطلاعاتی ایـران بر خانواده امیری برای الزام او برای مراجعت به کشور وانجام

مصاحبـه در خصوص « ربوده شدن توسط امریکا » وموفقیت عملیات سربـازان گمنام

امام زمان قلابی برای نجات او بود.آن روز در برنامه صدای امریکاگفتم جمهوری اسلامی

برای رفع اتهـام ازخود دو راه درپیش دارد :اجازه به امیری وخانواده او برای انجام سفر

یک هفته ای به اروپا یا نشان دادن مجدد او در سیمای جمهوری اسلامی پس از دو یا سه هفته.

البته می دانستم مسئـولان ایرانی به هیچوجه حاضر نخواهند شد ریسک خروج امیری

از کشور به همراه خانواده را بپذیرند زیرا تنها دلیل همراهی امیری با سناریوی مسخره

وزارت اطلاعات ، نگـرانی او از فشارهایی بود که بر خانواده اش وارد می شد .

اما تصور نمی کردم شکنجه ها وفشارها بر امیـری در حدی باشدکه دیگر نتوانند

این قهرمان ملی - به ادعای خودشان - را یکبار دیگر در تلویزیون ایران نشان دهند.

به بهانه فرا رسیدن ماه رمضان ،مایلم پیشنهاد خود را یک بـاردیگرتکرارکنم ما سالها

از علمای دینی شنیدیم که فلسفه اصلی «روزه » در ماه رمضان آنست که انسان ها

بیاموزند چگونه می توان با« خواسته های نفس» مبارزه کرد .اگر ادعاهای مطرح شده

توسط جمهوری اسلامی صحت داشته باشد «امیری» قهرمان مبارزه با هوای نفس

است او کسی است که در برابر وسوسه پنجاه میلیون دلاری دولت امریکا مقاومت کرده

و حاضر نشده در یک مصاحبه چند دقیقـه ای ، علیـه دولت ایران سخنی بگوید.

آنچه امیری انجام داده - به ادعای مسئولان جمهوری اسلامی - از مقاومت چند ساعته

در برابر شراب وطعام ، بسیار مهم تر است . پس خوب است که دوربین تلویزیون ،

اول افطار به منزل امیری بـرود تا او بار دیگر قصه خود را برای همگان تعریف نماید .

اگر این کار فـورا انجام شود بسیاری از مردم ،درس «روزه واقعی» را از یک جوان ایرانی

خواهند آموخت ضمنا اگرمردم ببینند که امیری طی بیست وپنج روز اقامت در ایران

بسیار سر حال تر از روزی شده که از زندان های امریکا فرار کرد آن وقت شایعه پراکنی ها

در مورد سناریوی امیری و وضعیت کنونی او نیز بی خاصیت خواهد شد.

پیشاپیش به شما بگویم که تقریبا یقین دارم مسئولان اطلاعاتی کشور زیر بار این پیشنهاد

نخواهند رفت

۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

کوتوله دیکتاتور



روز دوم مهرماه ۸۶ محمود احمدی نژاد که تحت تأثیر « شهوت سفر خارجی » و « عقده سخنرانی در مجامع بین المللی » در دانشگاه کلمبیا حضور یافته بود با واکنش عجیب و «غیر میهمان نوازانه »رئیس آن دانشگاه مواجه شد. سخنانی که بر علیه احمدی نژاد از تریبون کلمبیا به همه دنیا مخابره گردید افراد زیادی را در ایران نگران ساخت. آن روز ، استثنائا عده ای از طرفداران احمدی نژاد در کنار گروهی از « ایران دوستانِ واقعی » قرار گرفتند و به صورت مشترک ، سخنان اهانت آمیز میزبان علیه میهمان - که متأسفانه دارای شناسنامه ایرانی است - را محکوم کردند . البته مشخص بود که

« ایران دوستانِ واقعی » ، احمدی نژاد را مستحق دلسوزی نمی دانستند اما دو دلیل ، باعث هم زبانی آنهــــــــــــــا با « ایران فروشانِ احمدی نژادی » شد. تضاد « رفتارِ میزبان » با خصلتِ میهمان نوازی ایرانیان ، نخستین دلیلی بود که بعضی اخلاق مدارانِ ایرانی را به انتقاد از رئیس دانشگاه کلمبیا واداشت . دومین دلیلِ این هم زبانی نیز متأثــــــــر از آن بود که میزبان جلسه، در میـــــان سخنانِ ضد احمدی نژادی خود ، بارهـــــــا احمــــــــدی نژاد را با عنوان «‌آقای رئیس جمهور » خطاب کرد که در واقع به رسمیت شناختن جــــــایگاه حقوقی او بود واهانت های بعــــــدی می توانست توهین مستقیم یا تلویحی به ملت ایران تلقی گردد. در همان روزها ، دو سرمقاله از نگارنده در آفتاب یزد به چاپ رسید که به صورت هم زمان ، رفتار غیر میهملن نوازانه میزبان واصرار میهمان برای شرکت در جلساتِ اینچنینی ، مورد نکوهش قرارگرفته بود . اما اکنون با گذشت سه سال از آن حادثه ، به نظر می رسد از میان همه اظهاراتِ ضد احمدی نژادیِ رئیس دانشگاه کلمبیـــــــا ، یک عبارت به صــــــورت دقیق ، بازتاب دهنده ویژگی ها وشخصیت ِ رئیس دولت ایران بوده است .او در سخنرانی خود ، احمدی نژاد رابا عنوانِ « دیکتاتور کوتوله » توصیف کرد؛ توصیفی که اکنون حقانیت آن بر همه جهانیان آشکار شده است .احمدی نژاد اگر کوتوله نبود ناچار نمی شد برای « قدکشیدنِ مصنوعی » هر سال عده ای ظاهرا ایرانی را از سراسر جهان به ام القرای اسلام فرابخواند و تنها برای مشاهده چند دقیقه رفتار چاپلوسانه عده ای از این میهمانان ، هر بار دهها میلیارد تومان خرج روی دست ملت ایران بگذارد(به اعتراف روزنامه کیهان ).سال ۸۸ نیز همایشی پر خرج توسط احمدی نژادی ها بر گزارگردید .

در آن زمان ادعاشد که میهمانان حاضر در همایش ، سرمایه داران ایرانی هستند که علاقه زیادی به احمدی نژاد دارند وبرای « سرمایه گذاری » به ایران آمده اند در حالی که با گذشت ۱۵ ماه از آن سمینار نمایشی و هزینه ساز ، هنوز حتی یک دلار سرمایه گذاری توسط میهمانان عالیقدر وشیفتگان احمدی نژاد ، صورت نگرفته است .البته کسی هم توقعی در این زمینه نداشت زیرا بسیاری از آن افراد ، برای گذران زندگی روزمره خود در کشورهای خارجی ، با مشکلات فراوان مواجه بودند * وبرخی از ایشان نیز ـ مانند گروهی از میهمانان همایش اخیر ـ منتظر یک آدم کوتوله بودند که برای ارضای حس جاه طلبی خویش ، هزینه سفر واقامت چند روزه آنها در ایران را از جیب ایرانیان مظلوم پرداخت نماید. « رئیس دولت کودتا » اگر کوتوله نبود میلیونها منتقد نجیب خود را « خس و خاشاک » نمی نامید و در سخنرانی های عمومی ، از عبــــــاراتی استفاده نمی کرد که مختص اراذل واوباش است ( آخریـــــن نمونه ، سخنرانی شرم آور او در همدان) .اگر کسی به دنبال اثبات « کوتوله گی » احمدی نژاد باشد می تواند نشانه های دیگری نیز بیابد.اظهــــــارات همراه با ذوق زدگی بچه گـــــانه در خصوص نحوه اسکورت او در نیویورک ، دروغ پــــــردازی علنی احمدی نژاد در مورد اشتیاق دختــــــر بچه دو ساله اهل امریکای لاتین نسبت به نام « محمود »، اصرار فراوان برانجام سفرهای پرخرج خارجی و حضور در مجامعی که حتی یک رئیس دولت در آنها حضور ندارد، حاتم بخشی واهدای یک خانه در اصفهان به میهمان خارجی در همایش ایرانیان ، اعطای امتیازات فراوان به برخی هنر پیشه نمایان ایرانی ـ که احتمـــــالا از سر ناچاری ، مجیز گوی احمدی نژاد شده اند ـ واز همه بدتر انتخاب همکــــــاران کوتوله وکم سواد ، نمونه هایی است که هر یک از آنها به تنهایی می تواند « کوتوله گی » یک رئیس دولت را به اثبات برساند .

از سوی دیگر رفتار احمدی نژاد در یکی دو سال اخیر هیچ تردیدی نسبت به « دیکتاتور پیشگی » او بر جای نگذاشته است . او در انتخاباتی پرتقلب ، جایگاه ریاست جمهوری ایران را غصب کرد که هزینه این انتصاب تاکنون قتل دهها نفر در خیابان ها یا در زندان های رسمی وغیر رسمی حامیان احمــــدی نژاد و نیز شکنجه وحشیانه صدها نفر تنــــها به خاطر ابراز مخالفت با رئیس تحمیلی دولت بوده است . احمدی نژاد حتی برای ارعاب مخالفان ، بر افشای دیکتاتور بودن خویش اصرار دارد. او بر همین اساس ، سعید مرتضوی را از قوه قضائیه « عاریه » گرفت وبا اعطای اختیارات ویژه ، او را به ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا وارز منصوب کرد .این انتصاب ، در واقـــع پیامی به سایر جنایت کاران حکومتی بود که « اگر در حمایت از احمــــــــدی نژاد دست به آدمکشی و جنایت بزنید نان شما بیش از گذشته در روغن است واگر پس از افشای جنایات شما ـ برای حفظ ظواهر ـ از سوی سایر بخش های حکومت طرد شوید در کنار احمـــــدی نژاد ، حاشیه امن خواهید داشت » . حمــــایت از جنایت کاران وآدم کشان ، تنها نشانه « دیکتاتورمآبی » نیست که احمدی نژاد به صورت عمومی از خود به نمایش گذاشته است . ایستادگی علنی ومکرر در برابر مصوبات مجلس در کنارتأکید بر عدم اجرای قوانین در گفتگوی تلویزیونی و نیز حمایت آشکار از یک مفسد بزرگ اقتصادی که شدت فساد او فریاد قوه قضائیه وابسته ایران را هم در آورده است نشانه های دیگری است که جز اثبات دیکتاتوری احمدی نژاد ، مفهوم دیگری ندارد .احمدی نژاد ، علاوه بر اقدامات و اظهاراتی که « کوتوله گی » یا ‌«‌ دیکتاتور بودن »‌او را آشکار می سازد یک خصلت دیگر هم دارد که مختص « دیکتاتورهای کوتوله » است .اودر پنج سال گذشته ، هر گاه با کوچک ترین انتقادی از سوی یک« همکارِ کوتوله » خود در دولت مواجه شده ، بلافاصله او را عزل نموده تا سایر کوتوله ها در اطراف او برای حفظ کرسی های غصبی ، وظیفه « مجیز گویی » از رئیس کوتوله را با اشتیاقِ بیشتر انجام دهند .

به هر حال به نظر می رسد اکنون شایستگی احمدی نژاد برای مفتخر شدن به لقب « دیکتاتور کوتوله » آشکار تر از آنست که کسی نسبت به آن تردید داشته باشد . پس با قاطعیت می توان گفت که سرنوشتی جز سرانجامِ‌ سایر دیکتــــــاتورهای کوتولـــــه در انتظار اونیست ؛ اگــــــرچه صــــادقانه بــــــاید گفت که او هم در کوتوله گی . یگانه است وهم در دیکتاتور مآبی . پس سرنوشتی یگانه نیز در انتظار اوست !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*پی نویس

پس از بر گزاری نمایش تبلیغاتی که به دروغ نام « همایش سرمایه گذاران ایرانی » برای آن انتخاب شده بود یکی از دوستان مقیم لندن ، همراه با تعجب وتأسف برای من نقل میکرد در گزارش تلویزیونی از این همایش . کسی را مشاهده کرده که سالها قبل به لندن پناهنده شده و به علت ناتوانی در تأمین هزینه اسکان ، در خانه هایی سکونت دارد که دولت انگلیس در اختیار افراد بی خانمان قرار می دهد!